<h2>.: مربی؛ مرجعی برای مربیان تربیتی :.</h2><span></span>
مربی؛ مرجعی برای مربیان تربیتی
موضوعات
تبلیغات
تبلیغات

... برگرفته از پایگاه فرهنگی اطلاع رسانی شهدای دانش آموز ...

... برای دریافت، بر روی تصویر تلیک نمایید ...

... برای دریافت اندازه اصلی، بر روی تصویر تلیک نمایید ...

چند پیش نمایش از کارت ها :

 

 

برای دریافت مجموعه کامل کارت پستال خاطرات نوجوانان دفاع مقدس (54 کارت)،

بر روی پیوند زیر تلیک نمایید :

" سیزده ساله ها "


برگرفته از www.shahid-nojavan.com

خاطره ای بی نظیر از معلم جاودانه شهید محمدعلی رجایی :

یکی از شاگردان قدیم شهیدرجایی نقل می کند: به هفته آخر ماه اسفند نزدیک می شدیم. دانش آموزان می خواستند هر طوری شده، اون هفته رو تعطیل کنند! بچه ها برای هر معلمی نقشه ای کشیدند... این معلم که حاضره تعطیل کنه... اون معلم که کتاب رو تدریس و تموم کرده... دیگری هم حضور و غیاب نمی کنه و... اما مشکل اصلی، معلم ریاضی، آقای رجایی بود که یقین داشتیم نه تعطیل میکنه نه اجازه غیبت میده... بچه ها فکرهاشون رو سرِهم گذاشتند و تصمیم گرفتند بطور یکدست در کلاس حضور پیدا نکنند و آقا معلم رو در برابر عمل انجام شده قرار بدند... روزی که ما با آقای رجایی درس داشتیم، بچه ها به مدرسه نیامده بودند ولی من بطور اتفاقی کاری داشتم که رفتم مدرسه... از سر کنجکاوی در گوشه ای از مدرسه سرم رو با توپ گرم کردم تا ببینم برای کلاس ما چه اتفاقی می افته! چند دقیقه مانده به شروع کلاس، طبق معمول آقای رجایی با دفتر حضور و غیاب و کتاب درسی از دفتر مدیر بیرون آمد و رفت به طرف کلاس... دل در سینه ام نبود. حالا چی میشه؟! اگر آقا معلم ببینه بچه ها قالش گذاشتند، ناراحت میشه؟! با دلهره گام های معلم رو تعقیب کردم... آقای رجایی به کلاس رسید. در رو باز کرد. وارد شد و سپس در رو بست... یعنی چی؟!... حتماً بعضی از بچه ها ترسیدند و رفتند سر کلاس... نامردا... دیگه خودم هم جرأت نداشتم برم سرکلاس. به بقیه باید چه جوابی می دادم؟! برای اینکه ببینم چه کسانی عهدشکنی کردند و سرکلاس رفتند تو مدرسه موندم... شاید نیم ساعتی گذشته بود که آقا معلم با دست های گچی که حکایت از تدریس داشت از کلاس بیرون آمد و رفت بطرف دفتر مدرسه. با عجله به سمت کلاس رفتم... از آنچه دیدم دهانم باز موند... هیچ کس درکلاس نبود و آقای معلم تمام درس رو با دقت و توضیح کافی روی تابلو نوشته بود... پایین تابلو هم اضافه کرده بود: دانش آموزان عزیز! حسب وظیفه در کلاس حاضر شدم و انجام وظیفه کردم. عیدتون مبارک! اولین روز بعد از تعطیلی با آقای رجایی درس داشتیم بچه ها بغض کرده و در حالی که گاهی نگاهی به تخته سیاه می انداختند، خاموش و بی صدا در خود فرو رفته بودند... رجایی شاید تنها معلمی است که درکلاس خالی تدریس کرد...

... هدیه به روح آسمانیشان فاتحه و صلوات ...

روش آقای رجایی برای بیدار کردن بچه ها برای نماز صبح با توجه به اینکه در سن نوجوانی معمولاً خواب بچه ها قدری سنگین است و به خصوص خوابِ صبح که شیرین هم هست؛ این بود که بالای سر بچه ها می ایستادند و با شوخی به صدای بلند می گفتند: " بلند صحبت نکنید، بچه از خواب بیدار میشه!!!" .

بچه های ما بین 6 تا 10 سال سن داشتند و چون خودشان هم مایل بودند و ذوق داشتند، لذا بلند می شدند. تأکید آقای رجایی این بود که قبل از اینکه آفتاب بزند، آن ها بیدار شوند، اگر می دید آنها بیدار نمی شوند، بالای سرشان می نشست و با محبت و شوخی شانه های آن ها را مالش می داد و کمی حرف می زد تا با لطافت و ملایمت بیدار شوند و بنشینند. بعد که بلند می شدند، شانه های آن ها را می گرفت و آن ها را تا نزدیک دستشویی همراهی می کرد و قبل از رسیدن به دستشویی با شوخی یک ضربه ی ملایم با کف دست به پشت آنها می زد! با این روش های بسیار عاطفی توأم با مهر و محبت می خواست فرزندانش به نماز عادت کنند و از این امر هم خاطره تلخی نداشته باشند.

(راوی: همسر شهید محمّدعلی رجایی؛ کتاب به رنگ صبح)

... برگرفته از ذریه طیبه ...

دوستان
نظرات و پیشنهادات خود را برای بهتـــر شدنِ کارِ مربـــی به ما انتقال دهید.
محتوا و مطالـــب فرهنـگی - تربیــتی خود را حتــماً برای ما ارسال نمایید.
رونوشت (کپی) از مطالب تارنمای مربی ترجیحاً با قید منبع آزاد است.
استفاده تجاری از مطالب این تارنما مجاز نبوده و منوط به اجازه ما می باشد.
مربی؛ مرجعی برای مربیان تربیتی
|
www.morabbee.ir
ارتباط با ما: ۰۹۱۹۶۲۲۵۹۳۴

ابزار رایگان وبلاگ

رایانامه (ایمیل) خود را وارد نمایید: