<h2>.: مربی؛ مرجعی برای مربیان تربیتی :.</h2><span></span>
مربی؛ مرجعی برای مربیان تربیتی
موضوعات
تبلیغات
تبلیغات

سلام

مطلبی را که ارسال می کنم یک تجربه ی تربیتی می باشد که یکی از اولیای دانش آموزان هنگام مصاحبه ی گزینش فرزندشان اظهار کرده است. من تمام موفقیت خودم را مدیون یک معلم می دانم - معلم انشا، من دانش آموزی بسیار کم رو بودم. هر نوع اظهار نظر مِن جمله خواندن انشا برایم کاری بسیار مشکل بود، موقع خواندن انشا دچار دلهره می شدم. یک روز دبیر انشا از من خواست که پای تابلو بیایم و انشایم را بخوانم، من هم آمدم و انشا را خواندم ولی آن قدر با دلهره و تشویش بود که دبیر محترم دقیقا حالت مرا احساس کرد. خلاصه نفس راحتی گرفتم ونشستم. هفته ی بعد دوباره برای خواندن انشا احضار شدم ولی این بار دلهره ی کمتری داشتم، هفته سوم نیز این موضوع تکرار شد و این بار با خیال راحت و بدون تشویش پای تابلو حاضر شدم. بله معلم با تدبیر، مشکل مرا فهمیده بود و راه حل آن را هم پیدا کرده بود: باید با تمرین و تکرار، ترس مرا فرو می ریخت و من از آن به بعد اعتماد به نفس خود را پیدا کردم و امروز که فوق لیسانس مدیریت و مدیر عامل یک شرکت هستم تمام موفقیت خودم را مدیون این مرد با درایت می دانم. و من این خاطره را برای این حضور همکاران عزیزم عرض کردم که وضعیت دانَش آموزان را به دقت مورد مشاهده قرار دهند، مشکل آن ها را درک کنند و از خدای بزرگ بخواهند که راه حل مشکل را در برابر آن ها قرار دهد و با تأمل شیوه ی مناسب را انتخاب و اجرا کنند... بیت زیر را که بر سر در یک مغازه ی کلید سازی دیدم مناسب این مقال دانستم: تو ناامید از این در مرو امید اینجاست / فزون تر از عدد قفل ها کلید اینجاست

... استاد محمدحسن صاحبدل ...

آیت الله شاه آبادی، استاد عرفان حضرت امام خمینی (ره) توصیه می کردند که اگه مثلاً بچه شما نیاز به کفش داشت، هرچند که شما دیر یا زود اون کفش رو تهیه می کنید، اما به فرزندتون اینجوری بگید: « عزیزم، بابا باید پول داشته باشد، مگه نمی دونی که خدا روزی رسونه؟ پس از خدا بخواه زودتر به بابات پول بده تا برات کفش بخره »؛ این کودکِ شما قطعا دعا خواهد کرد و پدر هم وضعش به این مقدار پول می رسه که بتونه یه کفش برای بچه اش بخره و این بچه کفش رو از خدا می دونه و عاشق خدا میشه و در این صورت پدر دست فرزندش رو در دست خدا گذاشته است. البته وقتی که یکی از نزدیکان که مریض میشه به بچه بگید: از خدا بخواد که به بیمار سلامتی بده و در این زمینه مثال های زیادی هست که بشه به بهونه ی اون ها خدا رو به کودکان معرفی کرد.

به این نمونه هم توجه کنید:

یکی، پسر پنج سالش رو پیش امام صادق علیه السلام بُرد و گفت: این بچه، من رو کلافه کرده همش می پرسه که خدا رو به من نشون بده. من نتونستم جوابش رو بدم. امام فرمودند: من به او یاد میدهم و امام بدون اینکه اون بچه متوجه بشه، به یکی گفت که لیوانی رو برداره و با آب و شکر، یک آب شیرین درست کنه و بیاره. وقتی که آوردند، به اون بچه دادند تا بخوره. وقتی که خورد، از اون کوچولو پرسید: چه مزه ای داره؟ گفت: شیرینه. حضرت پرسید: چرا شیرینه؟ او گفت: حتما قند یا شکر توی اون ریختند. امام از اون خواست تا شِکر رو نشون بده، ولی اون بچه جواب داد: چیزی پیدا نیست. امام پرسید: پس از کجا متوجه شدی؟ اون بچه گفت: از مزه اش. امام به اون آفرین گفت و فرمودند: خدا هم در این عالم حضور دارد و همان لذت هایی که از مشاهده ی کوه‌، دشت، طبیعت، از خوردنی ها و دیگر زیبایی ها می بری، بیان گر حضور خالق آنها یعنی خداست که با چشم نمی توان او را دید. بنابراین همه ی این نعمت ها و لذت ها از جانب خداست. همانطور که شیرینی آب لیوان به سبب وجود شکری است که دیده نمی شود.

... برگرفته از کتاب آداب و آفات تربیت کودک و نوجوان ...

مجموعه 26 وصیت‌ و دست‌نوشته‌ و خاطره از شهدای دانش‌آموز، برگرفته از کتاب کار " طلایه داران حماسه و مقاومت " سال تحصیلی 93-94 / (ویژه مسئول انجمن اسلامی) این کتاب کار، که توسط اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزی تهیه و تنظیم گردیده، به کوشش بچه های تارنمای شهدای دانش آموز و نوجوان، بازنشر داده می شود.

برای دریافت فایل های pdf و word، بر روی هر یک از نشانه های زیر تلیک نمایید :

  

... برگرفته از پایگاه فرهنگی اطلاع رسانی شهدای نوجوان و دانش آموز ...

این مجموعه که توسط آقای حمید فخار طراحی شده،

شامل 17 پوستر می باشد که برای مشاهده و دریافت

می توانید بر روی تصویر فوق تلیک نمایید.

این مجموعه که توسط آقای حمید فخار طراحی شده،

شامل 40 پوستر می باشد که برای مشاهده و دریافت

می توانید بر روی تصویر فوق تلیک نمایید.

کتاب «رنگ، رنگ، جنگ» کتابی است از نقاشی‌های کودکیِ نویسنده جوان، «محسن‌حسام مظاهری». نقاشی‌هایی که با دستان یک تماشاچی کوچک به تصویر کشیده‌ شده‌اند، اما بسیار بیش از هزاران خبر ریز و درشت آن سال‌ها، حرف دارند برای گفتن. نقاشی‌هایی که تصویرگر و بازتاب‌دهنده دغدغه‌ها، افکار و خیالات کودکانه بچه‌هایی است که زیستن در شرایطی اینچنین را انتخاب نکرده‌اند.

حجة الاسلام "پناهیـــــان" تعریف میکنه که:

روزی دانشجوی جوانی برای مشورت اومد و گفت: میخوام در دانشگاهمون کارفرهنگی بکنم، چه کار کنم بهتره؟

ازش پرسیدم: بلدی رخت و لباس بشویی؟ 

گفت: بله، بلدم! اما این چه ربطی به کارفرهنگی داره؟! من میخوام کار فرهنگی کنم!

گفتم: حاضری لباس های هم اتاقیت رو توی خوابگاه بشویی؟

گفت: نه، کار سختیه. (بعد هم به شوخی ادامه داد) اینجا که جبهه نیست تا ما از این جور ایثارگریا بکنیم..!

گفتم: جبهه نیست، ولی هم اتاقیت که آدم هست؟ تو برای آدم بودن اون چقدر ارزش قائلی؟!

گفت: ممکنه بچه خوبی نباشه!!

گفتم: اتفاقا چون ممکنه بچه خوبی نباشه دارم این سئوالو می‌پرسم! آیا "قیمت آدم بودنش" برای تو اینقدر هست که اگه یک وقت پیش اومد بتونی با آرامش و لذت، لباسش رو بشویی و بگی دارم لباس یک انسان رو می‌شویَم؟!

صادقانه گفت: نه، من اینجوری نیستم....

صمیمانه گفتم: اگه یه انسان، حتی اینقدر پیش تو اهمیت نداره، چرا میخای برای هدایتش کار فرهنگی بکنی؟! به تو چه ربطی داره که نگران بهشت و جهنم مردم باشی؟! تو که آدما رو دوست نداری چیکار به سرنوشت شون داری؟!!

[انتظار عامیانه،عالمانه،عارفانه/ص۲۲۱]

۱ ۲ ۳ . . . ۴ ۵ ۶
دوستان
نظرات و پیشنهادات خود را برای بهتـــر شدنِ کارِ مربـــی به ما انتقال دهید.
محتوا و مطالـــب فرهنـگی - تربیــتی خود را حتــماً برای ما ارسال نمایید.
رونوشت (کپی) از مطالب تارنمای مربی ترجیحاً با قید منبع آزاد است.
استفاده تجاری از مطالب این تارنما مجاز نبوده و منوط به اجازه ما می باشد.
مربی؛ مرجعی برای مربیان تربیتی
|
www.morabbee.ir
ارتباط با ما: ۰۹۱۹۶۲۲۵۹۳۴

ابزار رایگان وبلاگ

رایانامه (ایمیل) خود را وارد نمایید: