<h2>.: مربی؛ مرجعی برای مربیان تربیتی :.</h2><span></span>
مربی؛ مرجعی برای مربیان تربیتی
موضوعات
تبلیغات
تبلیغات

سلام و درود بر شما خوبان

در سایت خوبتون دیدم که تجربیات مربیان نوشته شده،

گفتم تجربه ای به تجارب سایت اضافه کنم...

فکر کنم براتون جالب باشه و شاید مفید:

در کانونی که ما فعالیت داریم، محوریت اصلی، خانواده های بچه ها هستند چون از تذکر اساتیدِ اهلِ فن و تجربه، متوجه شدیم اگر پدر و مادر رعایت های لازم رو داشته باشند، بچه امکان انحرافش به حداقل میرسه؛ به همین دلیل اون بچه هایی رو ثبت نام میکنیم که خانوادشون پایِ کار و حرف گوش کن باشند و خیلی به روحیات و رفتار ظاهری بچه ها کلید نمیکنیم، چون میدونیم نوجوون هر چی که باشه، قابل اصلاح هست و این موضوع رو به عینه مشاهده کردیم و شاکر هستیم.

و همینطور جلسات دائم خصوصی و عمومی با پدر و مادر بچه ها داریم و موفقیت دیگه که جای شکر داره: ولایت پذیری و رفاقت مربیان با هم هست، حتی اگر در موضوعی اختلاف نگرش وجود داشته باشه که امر طبیعی هست کانون یک مسئول کل داره که خودشون اهل فن هستند و چندین مربی و مسئول و همه ی مربیان و مسئولین در هر بخشی که فرد دیگری ولایت داشته باشه در کنار بیان نظرات خودشون در آخر تبعیت میکنند از ولی بخش مورد نظر (مسئول اون بخش) و نکته خیلی جالب بعد اینه که درسته هر گروه مربی مریوط خودشو داره و بچه ها به مربی گروه خودشون محبت میکنند اما بچه ها آزادانه میتوانند با هر مربی که دوست داشته باشند ارتباط بگیرند و مسائل خودشون رو مطرح کنند با در نظر گرفتن این نکته که همیشه مربیان غیر، طرف رو ارجاع میدن به مربی گروه خودش و جایگاه مربی گروهش رو بالا می برند و الحمدلله هیچ کدوم از مربی ها فرعونیت ندارند که بچه گروه من فقط باید با من ارتباط داشته باشه و این مسأله موجب پویایی و سرعت تربیت میشه. بنظرم جاهایی که بچه ها رو محصور میکنند به یک مربی خاص بخاطر دور بودن از عمق مسائل تربیتی هست چون مربی ممتاز و نمونه براش فرقی نداره که بچه، پیشِ چه مربی ای بره؛ مهم اینه که درست تربیت بشه و چه بسا در کنار دیگری این مهم اتفاق بیفته؛ البته تکرار این موضوع لازمه که همه مربیا به فضل خدا با هم بسیار رفیق و متحد هستند و مسائل بچه ها رو به هم میگن و بسیار هم افزایی فکری و علمی دارن.

(ممنون از جناب نجم الدین به خاطر ارسال این مطلب)

در کتاب آئین زندگی دیل کارنگی خواندم : " امروز همان فردایی است که دیروز نگرانش بودی. "

1- فردا قرار است برای من اتفاق مهمی بیفتد. نمی دانم نتیجه این طرفی است یا آن طرفی! به نفع من است یا به ضرر من؟! خدایا کمکم کن. امام رضا دستم به دامنت. فردا می آید و مانند یک معجزه موضوع ختمِ به خیر می شود.

2- با ماشین پیکانم از میدان راه آهن (تهران) به طرف بالا حرکت می کنم. داروخانه شبانه روزی سر مختاری پیاده می شوم و دارویی میخرم. کمی که حرکت می کنم، درب سمتِ راننده باز می شود. برمی گردم در را ببندم. فرمان را رها کرده ام. پیکان با زاویه ای 90 درجه می چرخد به طرف پیاده رو. چندتا احتمال برای چند ثانیه بعد می دهید؟ پیکان چپ بشه؟ بزنم به چندتا عابر؟ بیفتم توی جوب؟ بزنم به یه درخت و شیشه پیکان خُرد و خمیر بشه؟ یا ...؟ ... پیکان متوقف می شود. سرم را که بلند می کنم، زده ام به انبوهی از شن و ماسه که برای سنگ فرش کردن پیاده رو خالی کرده اند. ماشین را از داخل ماسه ها بیرون می کشم و حرکت می کنم. خدایا شکرت.

3- صبح یکی از روزهای زمستان با همین پیکان، از کوچه توحید نزدیک بلوار دریا، به طرف مدرسه حرکت می کردم. نزدیک مرکز مدیریت بحران شهرداری، داخل کوچه عابران به سرعت حرکت می کنند که اکثر آن ها دانش آموزانی هستند که با عجله به مدرسه می روند، یک دفعه پیکان سریعاً به سمت راست متمایل می شود. 180 درجه می چرخد. برمی گردد به عقب. اتفاقی که نیفتاد؟ خدارا شکر. موضوع چیه؟ به زمین نگاه می کنم، یک لایه بسیار باریک از یخ کنار جدول دیده می شود. حالا فهمیدم موضوع چی بود.

4- عین همین اتفاق یک روز دیگر در خیابان ایران زمین رخ داد و آنجا هم یک دَوَرانِ 180 درجه به سمت راست داشتم و به خیر گذشت.

اگر بخواهم تمامی اتفاقاتی را که در طی سال ها برایم پیش آمده برای شما بازگو کنم، از صدها صفحه هم تجاوز خواهد کرد. (البته بعضی از آن ها طوری است که طرح آن ها در این صفحات به صلاح نیست.) و با خودم می گویم: ای خدای بزرگ تو چقدر مهربانی. الآن که دارم از تو تشکر می کنم، به عظمت خودت قسم، اصلاً به بهشت و جهنم کاری ندارم. حساب آن جداست. من به خاطر این همه لطفی که شب و روز باران رحمتت بر من حقیر می بارد از تو تشکر می کنم. این فقط به خاطر خودته. خودِ خودت. بعد به خودم می گویم: تو که 30 سال آمار و احتمالات درس دادی، راستی این اتفاقات با قانون احتمالات جور در می آید؟! تو مگر به دانش آموزان نگفتی: اگر یک سکه را 10 بار پرتاب کنیم به احتمال زیاد 5 بار پشت سکه می آید و 5 بار روی سکه. ولی لطف الهی این قانون را به هم می زند و تو با احتمال بالای 99 درصد، تمام سکه های زندگیت رو آمده. لطفاً شما هم آماری از زندگیتان بگیرید، آیا به نتیجه نمی رسید؟ خدا یارتان باد.

... استاد محمدحسن صاحبدل ...

دوستان
نظرات و پیشنهادات خود را برای بهتـــر شدنِ کارِ مربـــی به ما انتقال دهید.
محتوا و مطالـــب فرهنـگی - تربیــتی خود را حتــماً برای ما ارسال نمایید.
رونوشت (کپی) از مطالب تارنمای مربی ترجیحاً با قید منبع آزاد است.
استفاده تجاری از مطالب این تارنما مجاز نبوده و منوط به اجازه ما می باشد.
مربی؛ مرجعی برای مربیان تربیتی
|
www.morabbee.ir
ارتباط با ما: ۰۹۱۹۶۲۲۵۹۳۴

ابزار رایگان وبلاگ

رایانامه (ایمیل) خود را وارد نمایید: