<h2>.: مربی؛ مرجعی برای مربیان تربیتی :.</h2><span></span>
مربی؛ مرجعی برای مربیان تربیتی
موضوعات
تبلیغات
تبلیغات

یکی از ابزار های قوی و کاربردی که در دست مربی است، اردو هایی است که توسط مجموعه برای اعضا برگزار می شود.

اردو داری خود یکی از فنونی است که مربی باید آنها را بیاموزد و در کنار آن به کسب تجربه بپردازد؛

یعنی حضور در اردوهایی که مراکز فرهنگی بزرگتر برگزار می کنند؛ حضور در کنار مربیانی که تجربه ی بالایی در اردو داری دارند؛ گرفتن مسئولیت در اردو برای افزایش تجربه؛ حضور در اردوهای بزرگ کشوری مانند راهیان نور، فصل رویش، طرح ولایت و ...

شاید بتوان گفت اصلی ترین هنر مربی در اردو ایجاد جوی شاد و بستری برای حضور و فعالیت حداکثری همه اعضا در فعالیت های اردو مانند مسابقات و ... است.

این هدف را می توان با فراگیری برخی از مسابقات که می توان در اتوبوس یا قطار اجرا کرد و یا خواندن برخی از شعرهای اردویی پیگری کرد.

ولی مربی باید در این بین حواسش باشد که مُشتِ خود را به طور کامل برای متربی باز نکند.

یعنی باید کاری کند که اردو و مهمتر از آن،خودش همواره برای متربی جذابیت و تازگی داشته باشد.

اگر مربیِ یک اردو، تمام آنچه را که برای سرگرمی اعضا بلد است اجرا کند و تا اردوی بعدی به دنبال فراگیری مطالب تازه نباشد، پس از آنکه چند اردو برگزار شد، اعضا دیگر می توانند حدس بزنند در اردوی بعدی چه اتفاقی خواهد افتاد. همان شعر ها و مسابقات همیشگی، همان سوال ها و برنامه های تکراری و ...

باید توجه داشت که مکان اردو تنها درصدی از جذابیت اردو را شکل می دهد.

اکثر جذابیت اردو به مربی یا مسئول اردو بستگی دارد.

اگر مسئول اردو همواره برای اعضا برنامه ای تازه برای اجرا داشته باشد، می تواند حتی با جایی که برای اعضا تکراری است، یک اردوی خوب برگزار کند.

... ارسالی یکی از مخاطبین بزرگوار ...

خانم معلم چِن (Chen) در دفتر تنها بود که پسر کوچکی آرام درِ دفتر را باز کرد و با لحن پر احتیاطی او را صدا کرد. خانم چن او را شناخت، اما بدون آن که بخواهد نارضایتی خودش را به رویش بیاورد، گفت: تو در امتحان از 100 نمره 59 گرفتی. تو تنها کسی هستی که نمره قبولی یعنی 60 نگرفته است. پسرک با خجالت و در حالی که صورتش سرخ شده بود، سرش را بلند کرد و گفت: خانم معلم، می شود... می شود یک نمره به من ارفاق کنید؟ خانم معلم با عتاب مادرانه ای سرش را تکان داد و گفت: یک نمره ارفاق کنم؟ این ممکن نیست. من طبق جواب هایی که در برگه امتحانت نوشته ای به تو نمره داده ام. او اضافه کرد: نگران نباش. من که نمی خواهم به خاطر ضعفت در امتحان، تو را تنبیه کنم. تو باید در امتحان بعد تلاش بیشتری بکنی و نمره بهتری بگیری. پسر با صدایی که نشان می داد خیلی ترسیده است، گفت: اما مادرم کتکم می زند. خانم معلم ساکت شد. او آرزوی والدین را درک می کرد که می خواهند بچه هایشان بهترین نمره ها را کسب کنند و موفق باشند؛ از طرفی نمی توانست در برابر بچه های بازیگوشی که در امتحاناتشان ضعیف هستند، نرمش نشان دهد. اما یک موضوع دیگر هم بود. او می دانست که کتک خوردن بچه ها هم هیچ کمکی به تحصیلشان نمی کند و حتی تأثیر منفی آن ممکن است آنها را از تحصیل بازدارد. نمی دانست چه تصمیمی بگیرد. یک نمره ارفاق بکند یا نه. او در کار خود جداً اصول را رعایت می کند. اما به هر حال قلب رئوف مادرانه هم داشت. نگاهی به پسرک کرد. هنوز تمام تن پسرک از ترس می لرزید و به گریه هم افتاده بود. عاقبت رو به پسرک کرد و با صدای ملایمی گفت: ببین، این پیشنهادم را قبول می کنی یا نه؟ من به ورقه ات یک نمره «ارفاق» نمی کنم. فقط می توانم یک نمره به تو «قرض» بدهم. تو هم باید در امتحان بعدی 10 برابر آن را، یعنی 10 نمره، به من پس بدهی. خوب است؟ پسرک با شادی غیر قابل وصفی گفت: چشم! من حتماً در امتحان بعدی 10 نمره به شما پس می دهم. او با خوشحالی از خانم معلم چِن تشکر کرد و رفت. از آن پس برای این که بتواند در امتحان بعدی قرضش را به خانم چن پس بدهد، با دقت زیاد درس می خواند. تا این که در امتحان بعد نمره بسیار خوبی کسب کرد. از طرف مدرسه به او جایزه ای داده شد. وقتی در مراسم اعطای جایزه نگاهش به خانم چن افتاد، از دیدن لبخندی که معلمش به او می زد، احساساتی شد و گریه کرد. از پسِ آن «درس» که خانم چن به او داده بود، مقطع دبیرستان را با نمرات عالی پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد. او اولین دانشجو از روستایشان بود. او پس از مشغول شدن به کار و به دست آوردن موفقیت های شغلی و مالی پیاپی، بارها و به بهانه های گوناگون به سازندگی روستایشان کمک کرده و هر سال به دیدن معلمش خانم چن به آنجا می رود. او همیشه ماجرای قرض نمره را به دوستانش تعریف می کند و از بازگویی آن همیشه هیجان زده می شود. زیرا می داند که نمره ای که خانم چن به او قرض داد، سرنوشتش را تغییر داد.

هر روز فکر می کردم چگونه می توانم، نماز، خدا و نیاز به آن را در ذهن کودکان جای دهم؟ قدم اول را برداشتم؛ اولین روزی که به مدرسه و کلاس رفتم، اسامی دانش آموزان را بر اساس حروف الفبای فارسی در دفتر حضور و غیاب کلاس نوشتم. از اول حروف الفبا تا هشتمین آن، که حرف «ح» بود ادامه دادم، جلوی نهمین حرف، که حرف «خ» بود، در دفتر نوشتم: « خداوند بزرگ » و سپس باقی اسامی دانش آموزان را یادداشت کردم. پس از پایان کار، اسامی دانش آموزان را خواندم. هر دانش آموز پس از شنیدن نام خودش، بلند جواب می داد:«حاضر!» تا به نهمین نام رسیدم؛ « خداوند بزرگ » به بچه ها نگاه کردم، همه متحیر بودند که این نام را بر چه اساسی صدا زدم. چند لحظه سکوت کردم، کسی صحبتی نمی کرد. سپس دوباره با تاکید بیش تر، نام را صدا کردم؛ «خداوند بزرگ!» در این موقع، چند دانش آموز خندیدند. من خیلی آرام و معمولی گفتم: بچه ها چرا تعجب می کنید؟ یکی از بچه ها گفت: آخه خانم معلم، ما که دانش آموزی با این نام نداریم؟ من با لبخند گفتم: درسته بچه ها، اما در این دفتر من باید اسم تمام کسانی را که در کلاس هستند بنویسم، آیا شما فکر می کنید، خداوند چون دانش آموز نیست، در این کلاس حضور ندارد؟ پس از کمی مکث دوباره گفتم: بچه ها، یک جایی را به من معرفی کنید که خدا در آن جا نباشد. بچه ها همگی گفتند، خدا همه جا هست. گفتم: پس خدا حتما در کلاس ما هم هست، فقط باید کمی دقت کنیم تا خدا را همیشه در کنار خودمان ببینیم. به همین دلیل، هر وقت من یا مبصر، حاضر و غایب کردیم و به نام « خداوند بزرگ » رسیدیم، هر کس، خدا را در کلاس و در کنار خودش احساس کرد، بلند جواب دهد:« حاضر» سپس دفتر را برداشتم و دوباره خواندم:« خداوند بزرگ!» همه ی بچه ها با صدای بلند و با شوق گفتند:« حاضر» از احساس لذت، اشک بر چشمانم حلقه زد؛ زیرا خودم بیش از هر بار، وجود خدا را در کلاس احساس کردم. 

منبع: مجله رشد معلم، مهر۸۵، زهرا پورحیدرآبادی

۱ ۲
دوستان
نظرات و پیشنهادات خود را برای بهتـــر شدنِ کارِ مربـــی به ما انتقال دهید.
محتوا و مطالـــب فرهنـگی - تربیــتی خود را حتــماً برای ما ارسال نمایید.
رونوشت (کپی) از مطالب تارنمای مربی ترجیحاً با قید منبع آزاد است.
استفاده تجاری از مطالب این تارنما مجاز نبوده و منوط به اجازه ما می باشد.
مربی؛ مرجعی برای مربیان تربیتی
|
www.morabbee.ir
ارتباط با ما: ۰۹۱۹۶۲۲۵۹۳۴

ابزار رایگان وبلاگ

رایانامه (ایمیل) خود را وارد نمایید: