<h2>.: مربی؛ مرجعی برای مربیان تربیتی :.</h2><span></span>
مربی؛ مرجعی برای مربیان تربیتی
موضوعات
تبلیغات
تبلیغات

یک مربی، می تواند با خوب شنیدن و کمتر حرف زدن، به دو دلیل تأثیر کلام خویش را افزایش داده، بر محبوبیت خود بیفزاید؛

اول: آنکه هرچه انسان کمتر سخن بگوید، از آفات بد زبانی نظیر: مسخره کردن، دروغ، تهمت، غیبت و… که همگی از بین برنده شخصیت حقیقی انسان، باعث بدبینی اجتماع و کم شدن اعتماد دیگران به انسان می شود، دوری نموده است. همانطور که هر سال اداره راهنمایی و رانندگی نتیجه آمار خویش پیرامون خطر سازترین وسیله نقلیه سال را اعلام کرده و به مردم هشدار می دهند، وجود مقدس ائمه معصومین (علیه السلام) نیز در موقعیت های گوناگون و با بیان های متفاوت هشدار داده اند که خطرسازترین و گناه سازترین عضو از اعضای بدن انسان، زبان اوست.

پیامبر گرامی اسلام (ص) در این باره می فرمایند:

«بیشترین خطاها و گناهان آدمیزاد در زبان اوست.»

دوم: هر چه انسان کمتر سخن بگوید، همان سخنان کمِ او، از اهمیت بیشتری برخوردار شده، دیگران منتظر سخن گفتن او می مانند و با اشتیاق بیشتری سخنانش را شنیده و می پذیرند؛

همانطور که امیرمومنان، حضرت علی (ع) می فرمایند:

«هر که زبانش را نگه دارد، خودش را گرامی داشته است.»

اصولاً انسان ها بیشتر دوست دارند صحبت کنند تا اینکه شنونده باشند و به همین خاطر است که اگر کمی با دقت به حرف هایشان گوش دهید، جای زیادی در قلبشان باز می کنید و بسیار محبوب می شوید. نکته این جاست که فقط خوب گوش دادن کافی نیست بلکه باید متکلم، مطمئن باشد که شما خوب و با دقت زیاد به حرفش گوش می دهید.

حضرت علی (ع) می فرمایند:

«هر که خوب گوش کند، زود بهره مند شود.»

نگاه کردن به ساعت یا در و دیوار، خیره شدن به چهره متکلم و با سکوت سر را تکان دادن و یا سوالاتی مانند “چی؟” یا «چی گفتی؟» یا جملاتی از قبیل: «از اول بگو…» نمایانگر بی توجهی شما به کلام مخاطب است و نه تنها محبتی را زیاد نکرده و صمیمیتی به وجود نمی آورد بلکه باعث سردی روابط می شود. «هنگامی که فرصت شنیدن ندارید، بهترین کار این است که عذر خواهی کرده، وقت بهتری را برای راحت گوش دادن مشخص کنید و باور کنید که این کار، تأثیر بهتری از این پا و آن پا کردن و به زور تحمل نمودن سخنان مخاطب در او خواهد داشت.»

والدین عزیز، توجه داشته باشید: هنگامی که متمرکز بر انجام کاری هستید یا خسته و بی حوصله اید و فرزندتان بدون ملاحظه این موقعیت، شروع به صحبت کردن با شما می کند و یا سوالی می پرسد، اگر نمی توانید گوش سپردن و پاسخ دادن به فرزندتان را در اولویت قرار دهید، حتماً از او عذر خواهی کنید و مودبانه خواهش کنید بعداً حرفش را بزند.

... برگرفته از تربیت اسلامی ...

بر اثر یک فرایند اجتماعی عمومی و با شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر»، کودکان امروز با پدیده ای درد آور رو به رو می شوند و آن این واقعیت تلخ است که بخش زیادی از طول روز را به تنهایی در خانه ای بزرگ و با انواع امکانات رفاهی بدون حضور پدر و مادر می گذرانند و در برخی موارد، از این تنهایی به افراد خیالی و ساخته شده در عوالم کودکی خود پناه می برند که البته گاهی این دوست خیالی، دستورات خطرناکی را نیز صادر کرده و مشکلات بسیار جدی و دردناکی به بار می آورد. در هفت سال اول زندگی، که کودکان به دنبال کسب تجربه هستند و اشتیاق بیشتری به فهمیدن و یادگیری دارند، حضور دائمی مادر در کنار آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. (۱)

1. برگرفته از کتاب مثلث را جدی بگیرید.

... برگرفته از تارنمای تربیت اسلامی ...

یک خانم معلمی کاری کرد که اسم او در تمام کتاب های تربیتی و پرورشی چاپ شد.

معلمی با 28 سال سابقه کار به اسم خانم "دُنا".

خانم دُنا یک روز رفت سر کلاس با یک جعبه کفش.

جعبه ی کفش رو گذاشت روی میز.

به دانش آموزها گفت "بچه ها میخوام "نمی تونم هاتون" رو یا بنویسید یا نقاشی کنید و اینها رو بیارید بریزید در جعبه ی کفشی که روی میز منه"

"من نمی تونم خوب فوتبال بازی کنم."

" من نمی تونم دوچرخه سواری کنم."

"من نمی تونم درس ریاضی رو خوب یاد بگیریم"

"من نمی تونم با رفیقم که قهر کردم، آشتی کنم"

"من نمی تونم با داداشم روزی سه بار تو خونه دعوا نکنم"

بچه های دبستانی شروع کردند به کشیدن نمی توانم هاشون.

خودش هم شروع به نوشتن کرد.

نمیتونم ها یکی یکی در جعبه ی کفش جا گرفت.

وقتی همه ی نمی توانم ها جمع شد در جعبه رو بست و گفت "بچه ها بریم تو حیاط مدرسه"

بیلی برداشت و گودالی حفر کرد.

گفت "بچه ها امروز میخوایم نمی تونم هامون رو دفن کنیم"

جعبه رو گذاشت توی گودال و شروع کرد با بیل روی اون خاک ریختن.

وقتی که تمام شد به سبک مسیحی ها گفت "بچه ها دست های هم رو بگیرید"

خودش هم شد پدر مقدس و شروع کرد به صحبت کردن.

"ما امروز به یاد و خاطره ی شاد روان «نمی توانم» گرد هم آمدیم. او دیگر بین ما نیست. امیدوارم بازماندگان او «می توانم» و «قادر هستم»، روزی همانند او در تمام جهان مشهور و زبان زد شوند و «نمی توانم» در آرامگاه ابدی خود به سر برد."

به بچه ها گفت "برید کلاس".

بچه ها وقتی وارد کلاس شدن دیدن مقداری کیک و مقدار زیادی پفک داخل کلاس گذاشته شده.

وسط کیک یک مقوا بود و نوشته بود "مجلس ترحیم نمی توانم"!

بعد از اینکه کیک رو خوردن، مقوا رو برداشت و چسبوند کنار تابلوی کلاس.

تا پایان اون سال تحصیلی، هر کدوم از بچه ها که به هر دلیلی به معلمش می گفت "خانم، نمی تونم"، در جوابش خانم دنا یه لبخندی می زد و اون مقوا رو نشونش می داد و خود اون بچه حرفش رو می بلعید و ادامه نمی داد.

پایان اون سال تحصیلی شاگردان خانم دُنا بالاترین نمره ی علمی رو در مدرسه ی خودشون کسب کردند.

یه قول همین الآن هممون به هم دیگه بدیم. قول بدیم نمی توانم ها رو خاک کنیم....موفق باشید دوستان.

۱ ۲ ۳ ۴ . . . ۸ ۹ ۱۰
دوستان
نظرات و پیشنهادات خود را برای بهتـــر شدنِ کارِ مربـــی به ما انتقال دهید.
محتوا و مطالـــب فرهنـگی - تربیــتی خود را حتــماً برای ما ارسال نمایید.
رونوشت (کپی) از مطالب تارنمای مربی ترجیحاً با قید منبع آزاد است.
استفاده تجاری از مطالب این تارنما مجاز نبوده و منوط به اجازه ما می باشد.
مربی؛ مرجعی برای مربیان تربیتی
|
www.morabbee.ir
ارتباط با ما: ۰۹۱۹۶۲۲۵۹۳۴

ابزار رایگان وبلاگ

رایانامه (ایمیل) خود را وارد نمایید: